۱۳۹۱ شهریور ۸, چهارشنبه

نامه خانم مینو مهر به احمد شهید


جناب آقای احمد شهید

گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در خصوص بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران

 

اینجانب مینو مهرفومنی مسوول کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نمایندگی سوئد و عضو کمیته زنان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران (VVMIran) وظیفه خود دانسته باتوجه به مسوولیت خویش در کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و کمیته دفاع از حقوق زنان و به عنوان یک زن ایرانی مواردی چند از نقض مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر با استناد به قوانین موجود در جمهوری اسلامی ایران را جهت بررسی و ترتیب اثر مقتضی از سوی جنابعالی به عرضتان برسانم.

۱۳۹۱ شهریور ۱, چهارشنبه

Abrufen

Vergessen wir nicht,
den blutigen Sommer 1988

VVMIran
gung zurVerteidigung der Menschenrechte im Iran e.V.
Postfach 5242
30052 Hannover
Tel.: +49 511 44 0484
Fax: +49 511 2617376

Artikel 19 der Allgemeinen Erklärung der Menschenrechte

Jeder hat das Recht auf Meinungsfreiheit und freie Meinungsäußerung; dieses Recht schließt die Freiheit ein, Meinungen ungehindert anzuhängen sowie über Medien jeder Art und ohne Rücksicht auf Grenzen Informationen und Gedankengut zu suchen, zu empfangen und zu verbreiten
empfangen und zu verbreiten




Vergessen wir nicht, den blutigen Sommer 1367
Abrufen
Für die Versammlung und Organisation von Daten-Tabellen
Hiermit laden wir alle Freiheitskämpfer und Menschenrechtsverteidiger ein,um uns zu begleiten und mit uns gemeinsamm aufzurufen.
Zeit:Samstag 25. 08. 2012 13,00 bis 14,30
Ort:Göttingen
Weender str,24-26
37073 Göttingen
Veranstalter: Aref Khany
VVMIran. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V.
/ Stellvertretend in Hannover

گردهمآئی و برگزاری میز اطلاعات

تابستان خونین 1367 را فراموش نکنیم

۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه

نامه ای خطاب به خامنه ای از طرف یک بازمانده زلزله آذربایجان


نامه ای خطاب به خامنه ای از طرف یک بازمانده زلزله آذربایجان

دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۱

!!!
به رسم ادب نامه ام را با سلام آغاز می کنم پس سلام بر تو ای ولی امر مسلمین

قبل از آغاز سخنم می خواهم کمی از خودم برایت بنویسم تا حداقل بدانی که چه کسی این نامه را برایت نوشته هر چند که شاید هیچگاه خود نخوانی ولی اطرافیانت شاید برایت بازگو کنند، باشد که به هنگام شنیدن لبخندی بر لبانت بنشیند. من یکی از بازمانده های زلزله آزربایجان هستم، همان کسی که تا دیروز خانه و کاشانه ای داشت و امروز تلی از خاک نصیبم شده. استاد نامه نگاری نیستم ولی دردی در دل دارم که می توانم به قلم آورم شاید مرهمی باشد بر این دل زخمی من. به فارسی می نویسم تا به زحمت نیافتی و راحت بخوانی هر چند که نوشتن به زبان غیر مادری آن هم نوشتن یک نامه پر از احساس سخت است ولی با این همه می خواهم بخوانی و بدانی.

دیروز آزربایجان همان منطقه ای که از آن به عنوان سر ایرانتان مس شناسید لرزید، ملتی از این دیار اسیر خاک شدند و مابقی آواره و سرگردان. همان ساعتی که تو نظاره گر غرور آفرینی فرزندانت در کشتی بودی منم نظاره گر جسدهایی بودم که زیر آوار مانده بودند. دیروز تو می خندیدی و من می گریستم. تو برای پیروزی فرزندانت در عرصه ورزش زمین و زمان را به هم دوختی و من برای در امان ماندن از زلزله خاک بر سرم می ریختم. دیروز منتظرت بودم که بعد از اینکه مدالهای رنگارنگ چهره نورانی ات را شاد کند یادی از ما هم بکنی همان کسانی که روزی برای ماندنت جان می دادند و ما را دلیر مرد آزربایجان خطاب می کردی. راستی میدانی که ورزقان کجاست؟ همان شهری که طلا و جواهراتش خانه ات را مزین نموده، همان شهری که با مس سونگونش در دنیا شناخته شده است اما دریغ از یک بیمارستان. اهر همان منطقه ای که میوه هایش وزین سفره های افطاری ات شده و هریس شهری که فرشهایت زیر پایت افتاده. می دانم که نمی شناسی و نخواهی شناخت. تو را اینگونه آدرس دادم تا بدانی که شاید از اینکه مبادا طلاهایت کم شود، میوه و فرشهایت ناقص گردد یادی از ما کنی.

ولی امر مسلمین جهان، بخصوص فلسطین و سوریه و لبنان و … ، دیروز مسلمین این دیار هم کشته و زخمی شدند و تو برای سوگواری و ابراز همدردی با ملت سوریه بیانیه صادر کردی. دیروز من هم منتظرت ماندم ولی امروز هم از تو خبری نشد. همه منتظر دستور تو بودند که به دادمان برسند و شما زحمت امر کردن را هم به خود ندادی. دیروز برای علی(ع) اشک تمساح می ریختی و من را از یاد برده بودی. می دانی که علی هیچ نیازی به اشکهای تو ندارد ولی آن طفل زیر خاک مانده منتظر دستور تو برای همیاری هموطنانش بود.

ای رهبر فرزانه همین سرزمینی که امروز با خاک یکسان شده فردا با دستان من و ما دوباره احیا خواهد شد ولی دل زخمی من هرگز. قصد التماس ندارم خواستم فقط یادآوری کنم که فردا دیگر از من انتظاری نداشته باشی که یاورت باشم. امروز تو دینت را برایم ادا کردی و فردا نوبت من است.

دشمن چندین ساله من آمریکا! پیام تسلیت فرستاد، کشور لاییک و بی دین تورکیه نیرو و آذوقه فرستاد، آزربایجان ضد اسلام و اسرائیلی همدردی نمود و تو از حلب و سوریه و لبنان برایم گفتی.

.
سخن را کوتاه می کنم و به یک جمله اکتفا می کنم که امروز تو هم سفره ات را به عیان و آشکارا از من جدا کردی و من هم دیگر منتظرت نیستم

.
خداحافظ ای رهبر کشور ایران فارسی و سوریه و لبنان و فلسطین