۱۳۹۱ شهریور ۱۵, چهارشنبه

نقض حقوق کودکان و نوجوانان در مرداد ماه 1391


نقض حقوق کودکان و نوجوانان در مرداد ماه 1391

 

مهدیه آبائی

 

1. سلامت جسمی آقای کبودوند مدافع کودکان محروم از همهٔ خوشی‌های کردستان وخیم‌تر شد و همهٔ ما را نگران کرد. هرانا 01 مرداد ماه

 

2. پسر نوجوان دانش آموز که متهم به قتل می‌باشد پس از محاکمه در دادگاه کیفری استان تهران به اعدام محکوم شد.، محمد ۱۷ ساله متهم است دو سال قبل در جریان یک نزاع شبانه مرد جوانی به نام علی اکبر را با ضربه‌های کارد به قتل رسانده است. هرانا 02 مردادماه 1391 

 

3. پدر، دختر دو ساله اش را به بهانه خرید خوراکی با خود برد و به قیمت یک میلیون تومان به زوج نابارور فروخت.   هرانا 04 مرداد ماه 1391

 

گزارش ماهانه نقض حقوق اقوام مربوط به مردادماه 91


گزارش ماهانه نقض حقوق اقوام مربوط به مردادماه 91

شنیدم  دوره ی     خسروی  پرویز                    گرفتند  آدمی    را  تــــــوی     تبریز

به جــــرم   نقض  قانون   اساسی                    و بعضی گفتمـــــان های  سیاسی

ولی آن مرد دور اندیش  ،  از پیش                    قراری  را نهــــاده   با زن      خویش

که   از زندان اگــــــــر آمد     زمانی                   به نام من   پیـــــــــــامی یا نشانی

اگـــــــــر خود کار    آبی بود متنش                    بدان باشد   درست وبی غل وغش

و گر با   رنگ قرمز بود       خود کار                    بدان باشد   تمـــــام از    روی اجبار

تمامش با فشار باز جـــــوئی ست                   سراپایش   دروغ   و یاوه گوئی ست

گذشت  و روزی     آمد  نامه از مرد                   گرفت آن نامه    را بانـــوی     پردرد

گشود و دید    با هالـــــــــــــو مآبی                  نوشته شوهرش    با خط آبــــــــی:

عزیزم عشق من حالت چطوراست                   بگو بی بنده   احوالت  چطور است

اگر از ما  بپرسی  ،  خوب ، بشنو                    ملالی نیست غیر از   دوری  تـــــو

من این جا راحتم ، کیفور   ، کیفور                   بساط عیش و   عشرت،جور واجور

در ایجا سینما   و   باشگاه   است                   غذا ، آجیل ، میوه  رو براه    است

کتک با  چوب   یا شلاق  و  باطوم                  تمامآ   شایعاتی هست مــــــوهوم

هرآن کس گوید اینجا چوب داراست                 بدان این هم  دروغ    شاخدار است

در این  جا   استرس  جائی   ندارد                درفش   و   داغ معنــــــــــــائی ندارد

کجا تفتیش هـــای اعتقادی ست؟                کجا  سلول های     انفــــرادی ست؟

همه این جا رفیق و دوست هستیم               چو  گردو  داخل یک پوست هستیم

در این جا باز   جــــو اصلن    نداریم                شکنجه   اعتراف  عمـــــــرن نداریم

۱۳۹۱ شهریور ۸, چهارشنبه

نامه خانم مینو مهر به احمد شهید


جناب آقای احمد شهید

گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در خصوص بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران

 

اینجانب مینو مهرفومنی مسوول کانون دفاع از حقوق بشر در ایران نمایندگی سوئد و عضو کمیته زنان کانون دفاع از حقوق بشر در ایران (VVMIran) وظیفه خود دانسته باتوجه به مسوولیت خویش در کانون دفاع از حقوق بشر در ایران و کمیته دفاع از حقوق زنان و به عنوان یک زن ایرانی مواردی چند از نقض مستمر و برنامه ریزی شده حقوق بشر با استناد به قوانین موجود در جمهوری اسلامی ایران را جهت بررسی و ترتیب اثر مقتضی از سوی جنابعالی به عرضتان برسانم.

۱۳۹۱ شهریور ۱, چهارشنبه

Abrufen

Vergessen wir nicht,
den blutigen Sommer 1988

VVMIran
gung zurVerteidigung der Menschenrechte im Iran e.V.
Postfach 5242
30052 Hannover
Tel.: +49 511 44 0484
Fax: +49 511 2617376

Artikel 19 der Allgemeinen Erklärung der Menschenrechte

Jeder hat das Recht auf Meinungsfreiheit und freie Meinungsäußerung; dieses Recht schließt die Freiheit ein, Meinungen ungehindert anzuhängen sowie über Medien jeder Art und ohne Rücksicht auf Grenzen Informationen und Gedankengut zu suchen, zu empfangen und zu verbreiten
empfangen und zu verbreiten




Vergessen wir nicht, den blutigen Sommer 1367
Abrufen
Für die Versammlung und Organisation von Daten-Tabellen
Hiermit laden wir alle Freiheitskämpfer und Menschenrechtsverteidiger ein,um uns zu begleiten und mit uns gemeinsamm aufzurufen.
Zeit:Samstag 25. 08. 2012 13,00 bis 14,30
Ort:Göttingen
Weender str,24-26
37073 Göttingen
Veranstalter: Aref Khany
VVMIran. Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran e.V.
/ Stellvertretend in Hannover

گردهمآئی و برگزاری میز اطلاعات

تابستان خونین 1367 را فراموش نکنیم

۱۳۹۱ مرداد ۲۹, یکشنبه

نامه ای خطاب به خامنه ای از طرف یک بازمانده زلزله آذربایجان


نامه ای خطاب به خامنه ای از طرف یک بازمانده زلزله آذربایجان

دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۱

!!!
به رسم ادب نامه ام را با سلام آغاز می کنم پس سلام بر تو ای ولی امر مسلمین

قبل از آغاز سخنم می خواهم کمی از خودم برایت بنویسم تا حداقل بدانی که چه کسی این نامه را برایت نوشته هر چند که شاید هیچگاه خود نخوانی ولی اطرافیانت شاید برایت بازگو کنند، باشد که به هنگام شنیدن لبخندی بر لبانت بنشیند. من یکی از بازمانده های زلزله آزربایجان هستم، همان کسی که تا دیروز خانه و کاشانه ای داشت و امروز تلی از خاک نصیبم شده. استاد نامه نگاری نیستم ولی دردی در دل دارم که می توانم به قلم آورم شاید مرهمی باشد بر این دل زخمی من. به فارسی می نویسم تا به زحمت نیافتی و راحت بخوانی هر چند که نوشتن به زبان غیر مادری آن هم نوشتن یک نامه پر از احساس سخت است ولی با این همه می خواهم بخوانی و بدانی.

دیروز آزربایجان همان منطقه ای که از آن به عنوان سر ایرانتان مس شناسید لرزید، ملتی از این دیار اسیر خاک شدند و مابقی آواره و سرگردان. همان ساعتی که تو نظاره گر غرور آفرینی فرزندانت در کشتی بودی منم نظاره گر جسدهایی بودم که زیر آوار مانده بودند. دیروز تو می خندیدی و من می گریستم. تو برای پیروزی فرزندانت در عرصه ورزش زمین و زمان را به هم دوختی و من برای در امان ماندن از زلزله خاک بر سرم می ریختم. دیروز منتظرت بودم که بعد از اینکه مدالهای رنگارنگ چهره نورانی ات را شاد کند یادی از ما هم بکنی همان کسانی که روزی برای ماندنت جان می دادند و ما را دلیر مرد آزربایجان خطاب می کردی. راستی میدانی که ورزقان کجاست؟ همان شهری که طلا و جواهراتش خانه ات را مزین نموده، همان شهری که با مس سونگونش در دنیا شناخته شده است اما دریغ از یک بیمارستان. اهر همان منطقه ای که میوه هایش وزین سفره های افطاری ات شده و هریس شهری که فرشهایت زیر پایت افتاده. می دانم که نمی شناسی و نخواهی شناخت. تو را اینگونه آدرس دادم تا بدانی که شاید از اینکه مبادا طلاهایت کم شود، میوه و فرشهایت ناقص گردد یادی از ما کنی.

ولی امر مسلمین جهان، بخصوص فلسطین و سوریه و لبنان و … ، دیروز مسلمین این دیار هم کشته و زخمی شدند و تو برای سوگواری و ابراز همدردی با ملت سوریه بیانیه صادر کردی. دیروز من هم منتظرت ماندم ولی امروز هم از تو خبری نشد. همه منتظر دستور تو بودند که به دادمان برسند و شما زحمت امر کردن را هم به خود ندادی. دیروز برای علی(ع) اشک تمساح می ریختی و من را از یاد برده بودی. می دانی که علی هیچ نیازی به اشکهای تو ندارد ولی آن طفل زیر خاک مانده منتظر دستور تو برای همیاری هموطنانش بود.

ای رهبر فرزانه همین سرزمینی که امروز با خاک یکسان شده فردا با دستان من و ما دوباره احیا خواهد شد ولی دل زخمی من هرگز. قصد التماس ندارم خواستم فقط یادآوری کنم که فردا دیگر از من انتظاری نداشته باشی که یاورت باشم. امروز تو دینت را برایم ادا کردی و فردا نوبت من است.

دشمن چندین ساله من آمریکا! پیام تسلیت فرستاد، کشور لاییک و بی دین تورکیه نیرو و آذوقه فرستاد، آزربایجان ضد اسلام و اسرائیلی همدردی نمود و تو از حلب و سوریه و لبنان برایم گفتی.

.
سخن را کوتاه می کنم و به یک جمله اکتفا می کنم که امروز تو هم سفره ات را به عیان و آشکارا از من جدا کردی و من هم دیگر منتظرت نیستم

.
خداحافظ ای رهبر کشور ایران فارسی و سوریه و لبنان و فلسطین